قرآن ، پيش از هر چيز يك كتاب است، يك پيام، و فلسفه وجودياش ايجاد آگاهي،حركت، نجات مردم،استقرار عدالت و آموزش رهبري اجتماعي و معنوي و تكامل نوعي انسان است و در عين حال يك ساخت اعجاز آميز است و ساختمان چون جهان طبيعت دارد . قرآن طبيعتي است ساخته از كلمات، چنانكه طبيعت، قرآني است ساخته از عناصر، تصادفي نيست كه قرآن خود، پديدههاي طبيعت را « آيه » مي خواند، آنچنانكه جملات قرآن را.
قوانين مادي طبيعت و حيات را وحي مينامد، آنچنانكه حقايق قرآن را .
اينستكه اسرار جهان را و شفاعت خداي را در كتاب طبيعت همچنانكه با بررسيهاي عيني و آماري و كشف قوانين مادي،و با وسائل پيشرفته فني ميتوان دريافت.
اميد آن كه رهرو واقعي اين كتاب مقدس باشيم و بقول شاعر معروف :
هر دم از روي تو نقشي زندم راه خيال
« حافظ »
والسلام
داستان در قرآن، وسيلهاي است براي اثبات يگانگي خدا، وحدت اديان، قدرت نمايي خداوند، بيم و اميد، سرانجام نيكي و بدي و سپاسگزاري و غرور و سرمستي و بسياري از اهداف ديگر كه قرآن به آنها عنايت دارد . پس در اين جا به مهمترين اين هدفها اشاره ميكنم .
1ـ يكي از هدفهاي داستان گوئي( نقل سرگذشت اقوام گذشته) اثبات وحي و رسالت است. چرا كه محمد(ص) خواندن و نوشتن نمي دانست و با دانشمندان يهود و نصاري همنشين نبود. با اينهمه در نقل روايات پيامبران گذشته از ابراهيم گرفته تا يوسف و موسي و عيسي گاه چنان اشارت درست و دقيق است كه حقانيت وحي محمدي را به اثبات ميرساند.
در آغاز سورة يوسف ميخوانيم كه « ما قرآن را به زبان عربي نازل كرديم تا شما بينديشيد. با زيباترين داستان را بموجب همين قرآني كه به تو وحي كرديم برتو حكايت ميكنيم با آنكه پيش از نزول آن واقعاً از جمله بيخبران بودهاي»
و نيز در سورة قصص آيه 44 تا 46 ميخوانيم :
« و چون امر پيامبري را به موسي واگذاشتيم تونه در جانب غربي(طور) بودي و نه از جمله گواهان . ليكن نسلها پديد آورديم عمرها پريشان همي گذشت و تو در ميان ساكنان شهر مدين مقيم نبودي تا بر ايشان آيات ما بر خواني، ليكن اين ما بوديم كه فرستنده پيامبر بوديم و آندم كه موسي را ندا در داديم تو در جانب طور نبودي ولي رحمتي از پرودگار توست. تا قومي را كه هيچ هشدار دهندهاي، قبل از تو، بريشان نيامد. بيم دهي، شايد كه آنها بپذيرند!»
و يا در سورة آل عمران آيه 44 و يا سورة صاد آيه 67 تا 71 و يا در سورة هود آيه 49 كه چنين آمده است « اينها از اخبار نهان است كه بسوي تو آنها را وحي ميكنيم پيش از اين نه تو خود و قومت، آن را ميدانستيد»
2ـ غرض ديگر از داستان بيان اين واقعيت است كه همة اديان منبع الهي دارند، از روزگار نوح تا عهد محمد(ص) و خداي پرورگار همگان است و مؤمنان امت واحدياند. گاه آنچه مربوط به انبياست و نظر به هدف والاي دعوت دارد در سوره واحدي نظير سوره پيامبران يا انبياء ميآيد.
« و در حقيقت موسي و هارون را فرقان داديم و كتابشان براي تقوي طلبان روشنايي و اندرزي است . همان كساني كه از پروردگارشان در نهان ميترسند و از ساعت رفتن بجهان ديگر يا قيامت هراسناكند و اين كتاب يادكردن خجسته است كه آن را نازل كردهايم، آيا باز انرا انكار ميكنيد؟» آيه 48 تا 50 انبياء
و يا در آيه 70 تا 92 سورة انبياء كه چنين آمده است .
خدايي غير از تو نيست، منزهي تو از نقص و بيهوده كاري! راستي را كه من از ظالمان بودم . پس اجابتش كرديم و او را از اندوه رهانديم و مؤمنان را چنين نجات دهيم ! و ذكريا چون پرودگار خود را خواند: پرودگار من ! مرا تنها مگذار و تو بهترين ارث برندگاني! پس اجابتش كرديم و يحيي را بدو بخشيديم و زنش را براي شايسته و مستعد حمل كرديم زيرا آنها در كارهاي نيك شتابزدگي مينمودند و ما را از روي رغبت و ميل ميخواندند و براي ما فروتن بودند! و آن زن كه خود را پاكدامن نگاهداشت و از روح خويش در او دميديم و او و پسرش را براي جهانيان آيتي قرار داديم! اين است شما براستي امتي يگانه است و منم پروردگار شما، پس مرا بپرستيد …
3ـ ديگر از اهداف داستان تأكيد روي يگانگي دين و الوهيت واحدست و در تأييد اين مطلب حكايت پيامبران پياپي نقل ميشود. مثلاً « ما در حقيقت نوح را به سوي قومش فرستاديم . پس او گفت: اي قوم من ! خدا را بپرستيد كه شما را جز او معبودي نيست! »
« و به سوي قوم عاد ، هود برادشان را فرستاديم . گفت : اي قوم من ! خدا را بپرستيد كه شما را جز او معبودي نيست .»
و به سوي قوم ثمود برادرشان صالح را فرستاديم ، گفت : اي قوم من ! خدا را بپرستيد، شما را جز او معبودي نيست. » اعراف آيه 73
« و به شهر مدين برادرشان شعيب را فرستاديم گفت: اي قوم من خدا را بپرستيد شمار را جز او معبودي نيست » اعراف آيه 85
4ـ ديگر از اهداف داستان بيان اين معناست كه همه پيامبران بيك نحو دست به دعوت مي زنند و واكنش و استقبال قوم آنها نيز همه يكسان است . علاوه بر آن دين خدا يكي است و يك مبنا دارد. اينك نمونههائي چند دربارة طريق دعوت:
« همانا نوح را به سوي قومش فرستاديم تا آنجا كه گفت : اي قوم من! خدا را بپرستيد، شما را غير او معبودي نيست . من بر شما از عذاب روزي بزرگ بيمناكم! اعراف آيه 59
و يا در اين آيات :
« و در حقيقت نوح را به سوي قومش فرستاديم . تا آنجا كه گفت : من شما را هشدار دهندهاي آشكارم . تا جز خدا را ميپرستيد كه در واقع من از عذاب روزي دردناك بر شما بيمناكم . سران آنهائي كه از قومش كافر شده بودند گفتند: ما ترا جز بشري مثل خود نميبينيم و نميبينيم ترا كسي، جز مشتي از فرومايگان سادهلوح پيروي كرده باشد و شما را بر ما مزيتي نيست بلكه شما را دروغگو ميدانيم ! گفت : اي قوم من! آيا درست ملاحظه ميكنيد؟ اگر من از طرف پروردگارم حجتي داشته باشم و مرا از نزد خود رحمتي بخشيده كه بر شما پوشيده است ـ با اينكه آنرا ناخوش ميداريد . آيا بايد بزور شما را بر آن وادار كنيم ؟ واي قدم من ! از شما بر اين رسالت درخواست مالي نميكنم ! مزد من جز بر عهدة خدا نيست . هود آيه 25/29
تا آنجا كه از قول كافران فرمايد:
« گفتند اي نوح با ما جدال كرده و بسيار هم جدال كردي پس اگر از راستگوياني آنچه را به آن بيم ميدهي بر سرما بيار!» هود آيه 32
« و به سوي عاد برادرشان هود را فرستاديم تا آنجا كه گفت: اي قوم من خدا را بپرستيد، شما را بجز او خدائي نباشد! ولي شما جزء دروغ زن نيستيد اي قوم من براي اين رسالت از شما پاداشي درخواست نميكنم پاداشم جز بر عهدة كسي كه مرا آفريده نيست! آيا نميانديشيد و اي قوم من از پرودگارتان آموزش مي خواهيد پس به سوي او توبه كنيد كه از آسمان بر شما براش فراوان فرستد و نيروي بر نيروي شما بيفزايد و چون مجرمان روي مگردانيد. گفتند : اي هود! ما را دليل روشني نياوردي و ما به صرف گفتن تو از خدايان خود دست بردار نيستيم و ما ترا باور نداريم ! چيزي نميگوييم جز اينكه بعضي از خدايان ما ترا چشم زخمي رسانيدهاند . گفت: من خدا را گواه ميگيرم و شاهد باشيد كه من از آنچه بيرون از او شريك ميگيريد بيزارم ! پس همه شما در كار من نيرنگ كنيد و مرا مهلت مدهيد . هود آيه 55 ـ 50
5 ـ ديگر از اهداف آوردن داستان در قرآن بيان اصل مشترك دين محمد و دين ابراهيم است بخصوص و منبع تمام اديان توحيدي است بطور عام .چنانچه در زير نمونههايي از اين آيات آورده شده است . « آيا بدانچه در صحيفههاي موسي آمده خبر نيافته است؟ و نيز در نوشتههاي همان ابراهيم كه وفا كرد كه هيچ گناهكاري بار گناه ديگري را بر نميدارد و اينكه انسان را به جز آنچه حاصل تلاش اوست نباشد» نجم آيه 39ـ 36 « در حقيقت سزاوارتين مردم به ابراهيم همان كسانياند كه او را پيروي كردهاند و اين پيامبر است و كساني كه به آئين او ايمان آوردهاند » آل عمران آيه 68
« و قرآن را به حق ـ مؤيد آنچه از كتاب پيش از آنست و نگهبان بر آن بر تو فرو فرستاديم.» مائده ـ آيه 48
« آئين پدر شما ابراهيم همانكس كه از پيش شما را مسلمان ناميد» حج ـ آيه 78
6ـ ديگر از اهداف داستان تأييد اين مطلب است كه سرانجام خدا پيامبران خود را ياري و دروغزنان را به هلاكت ميرساند و اين مطلب تأييد دين محمد(ص) و ترغيب گروندگان بدوست و به پيامبر ما مي فرمايد غرض از نقل حوادث و سرگذشت پيامبران بر تو دلگرم داشتن و محكم ساختن قلب تو اندرز و يادآوري براي مؤمنان است . در تأييد اين انديشه داستان پيامبران پياپي گوشزد و خاطرنشان ميشود. مثلاً در سورة عنكبوت آيه 14 كه چنين آمده است.
« ما نوح را به سوي قومش فرستاديم و در ميان آنها نهصدو پنجاه عام درنگ كرد تا طوفان آنها را خدا گرفت در حالي كه ستمكاربودند.
« و چون ابراهيم به قوم خود گفت: خدا را بپرستيد و از او بترسيد و اگر بترسيد و اگر بدانيد اين امر بيشتر بصلاح شماست گفتند او را بكشيد يا بسوزانيد. تا آنكه خدا او را از آتش رهانيد…
« و لوط را فرستاديم و هنگامي كه بقوم خود گفت آيا به چنان كار زشتي مبادرت ميكنيد كه هيچكس از مردم زمين در آن بر شما پيشي نجسته است !» اعراف ـ آيه 80
« و به شهر مدين برادرشان شعيب را فرستاديم تا آنجا كه گفت: اي قوم من خدا را بپرستيد و به زور بازپسين اميد داشته باشيد و در زمين سر بفساد برمداريد! دروغگويش خواندند و زلزله ايشان را فرو گرفت و بامدادان در خانههايشان مرده و بزانو در آمده بودند» عنكبوت ـ آيه 37 ـ 36
7ـ و نيز از اغراض داستان هشدار و بشارت است نظير:
« به بندگان من خبر ده كه منم آفريدگار مهربان و شكنجه من شكنجهاي دردناكاست و آنها را زا مهماني ابراهيم خبرد ده چون بر او درآمدند و سلام گفتند ابراهيم گفت: ما از شما بيمناكيم گفتند: مترس! ما ترا به پسري دانا مژده ميدهيم . حجرـ آيه 49 ـ 53
كه اين بخش مژده خوش است ولي در دنباله همخين سوره حكايت از تهديد و خبري بكاريست .
« پس چون بر خانواده لوط آمدند گفت: شما مردمي ناشناسايد گفتند بر عكس ترا چيزي آوردهايم كه آنها در آن شك دارند و ترا براحتي خبر آوردهايم و واقعاً ما راستگويانيم . پس پاسي از شب گذشته خانوادهات را ببر و خودت پشت سر آنها برو و هيچيك از شما نبايد واپس نگرد و هر جا به شما دستور داده ميشود برويد و اين امر را به او آگاهانيديم كه بخ و بنياد اين قوم صبحگاهان بريده خواهد شد. حجر ـ آيه 66 ـ 62
« و مردم سنگستان نيز فرستادگان ما را به دروغ گرفتند و آيات خود را بريشان ارائه داديم ولي از آنها اعراض كردند و آسوده خاطر براي خود از كوهها خانههائي ميتراشيدند. تا فرياد آنها را در دم صبح خدا گرفت و آنچه را بدست آورده بودند بكار ايشان نخورد»
حجر ـ آيه 84 ـ 81
8 ـ ديگر از فوائد داستان بيان نعمت خداست بر پيامبران و گزيدگان و پاكان چون ماجراي سليمان،داود، ايوب، ابراهيم، مريم، عيسي، زكريا، يونس و موسي كه در قرآن نمونههاي فراوان دارد .
9ـ و نيز هدف ديگر از داستان هشدارستبه فرزندان آدم كه از اغواي شيطان برحذر باشند كه چرا ميان او آدمها دشمني ديرينه است و پروردن اين مطلب در لباس داستان مؤثرتر و زيباتر و دلنشينتر است تا از مكر اين وسواسگر كهنهكار كه هرگز خير آدميان را نميخواهد . در امان باشند و بهمين جهت داستان آدم در موارد عديده تكرار شده است.
10ـ اغراض ديگري نيز در نقل داستان نهفته كه از آن جمله است بيان قدرت خدا در امور خارق عادت نظير خلق آدم و تولد عيسي و ابراهيم و حكايت چهارپرنده و داستان مردي كه بر شهر ويران مي گذشت و نيز باز نمودن فرجام صلاح و فساد و داستان دو باغادار و ماجراي فرزندان اسرائيل پس از عصيان آنها و ياران اخد ودو سد مآرب و هم چنين تفاوت ميان حكمت شتابزده انساني و حكمت دوربين الهي در داستان برخورد موسي با بندهاي از بندگان ما كه به حكم رحمتي از جانب خود علمي از پيش خود بدو آموخته بوديم . و هم چنين تفاوت ميان حكمت شتابزده انساني و حكمت دوربين الهي در داستان برخورد موسي با بندهاي از بندگان ما كه به حكم رحمتي از جانب علمي از پيش خود بدو آموخته بوديم . و هم چنين داستانهاي ديگر با نتايج اخلاقي آن از اين نمونههايند.
والسلام